عسل نفس منو باباییعسل نفس منو بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

ثمره زندگیمون عسلی

میوه دلم

1393/3/2 18:26
نویسنده : مامان پریناز
220 بازدید
اشتراک گذاری

چشمهایم را بسته بودم اما دستهایم رو به آسمان بود. به خیال خودم دعا میکردم. برای چیزی که سهم من نبود_ ویدعوا الإنسان بالشردعاءه‌بالخیر... _ خدایم مثل همیشه آرام و صبور مرا می نگریست. بی تابیم را که دید خنده اش گرفت از عقل ناقصم -وکان الإنسان عجولا_ اما چه می شد کرد خودش مرا ساخته بود.دوستم داشت. روی زمینش تا چشم کار می کرد آدمهای مثل من بود. نوبرش را که نیاورده بودم. خدایم لبخند زد. از خنده اش نور باریدن گرفت. فرشته قطره ای نور به بالش گرفت و روی زمین آمد. چشمهایم هنوز بسته بود . فرشته را ندیدم. دانه را توی دلم کاشت. .همچنان دعا می کردم .بی‌خبر که خدایم مثل همیشه سهم من را بیشتر از آنچه لیاقتم بود عطایم کرده . - یا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها _ دانه توی دلم جوانه زد. بوی لبخند خدا در دلم پیچید.آرام شدم. خدایم هرگز دیر نمی کرد. دانه بزرگ شد.جوانه زد. شکوفه کرد.میوه داد. و اینجا می نویسم از لبخند زیبای خدا .میوه ‌ی دلم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ﺯﻫﺮﻩ
4 خرداد 93 0:05
اﻟﻬﻲ ﺩﻭﺭﺵ ﺑﮕﺮﺩﻡ ﻓﺴﻘﻠﻲ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺎﺷﻲ اﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺰﻳﺰﻣﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻢ
مهربون
4 خرداد 93 14:38
عسلم که ماهه و ناز اون که گفتن نداره پری متنه خیلی قشنگی بود اشک اومد به چشمم خدا به حق حضرت علی اصغر دامن همه رو سبز کنه منم با اونا