عسل نفس منو باباییعسل نفس منو بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

ثمره زندگیمون عسلی

بدون عنوان

1392/9/16 23:53
نویسنده : مامان پریناز
134 بازدید
اشتراک گذاری

خاطره تلخ

 

سلام دخمل عزیزمامان

 

سلام عزیزمامانی امشب امدم برات بنویسم که مامانی نصف عمرشدوقتی رفت برای کنترل ماهانه جیگرم:

٤شنبه ١٧مهر١٣٩٢برای کنترل ٧ماهگیت رفتم ارومیه به دکتر,بعدازمعاینه دکترمنونوشت که برم برای سونومنم کنجکاوی کردم همون روزرفتم ولی وقتی دکتر سونوکرد گفت مایع کیسه اب نینی کم هست مامانی انگاردنیاروسرم خراب شد اشک چشمهام مثل هوای بهاری شروع به باریدن کرد,پیش خودم گفتم خدایا بازم می خوای ازم بگیری منکه دل کسی رانشکستم چرافقط من باید همه دردهاروبکشم.

اومدم بیرون ازاتاق سونوجوابوبردیم دکترخودم نشون دادم ولی اشکهام همنطورمیریخت دکترهم دیددارم گریه میکنم هیچی نگفت فقط گفت بروی بیمارستان بستری شو باخاله رفتیم بیمارستان منوبستری کردن ولی فکرمیکردم دیگه داری تنهام میزاری,

منوبردن بخش تحت نظر بیمارستان حتی نزاشتن کسی بیادملاقاطم,١٠روزمنونگه داشتن تاببینن باداروودرمان جواب میده مایع کیسه اب زیادبشه اخرش که روزدهم بردنم سونوگفتن اب مایع خوب شده مامانی رامرخص کردن گفتن باید استراحت مطلق کنی ومایعات بیشتربخوری,

ولی تکونهاتوخیلی واضح حس میکردم صدای قلبتو روزی ده بارمیشنیدم بادستگاه دلم اروم میشد,

عزیزدلم بابای ماروبعداز١٠روزبازهم اوردخونه بازم داریم به اتفاق هم ٣نفری زندگی میکنیم به امید روز که پابه دنیای زندگی مابگذاری.

منوبابایی بی صبرانه منتظراومدنتیم دوستت داریم عسل زندگی منوبابارضا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نیلوفر سفید
3 آبان 92 0:08
انشالا خدا برات نگه ش میداره قبلا امتحانت میکرد والا
شیرین
9 آبان 92 10:12
خدارو هزار بار شکر عسل جون حس و حالتو میفههم خیلی سخت بوده ولی خداروشکر به خیر گذشته
مامان یاسمن و محمد پارسا
4 آذر 92 9:37
خدارا شکر که مشگلی نبوده
مامان یاسمن و محمد پارسا
5 دی 92 8:31
مامان چرا نمی نویسید