بدون عنوان
فرزندم...
فرزندعزیزم:
آن زمان که مرا پیروازکارافتاده یافتی,
اگرهنگام غذاخوردن لباسهایم راکثیف کردم ویانتوانستم لباسهایم رابپوشم.
اگرصحبت هایم تکراری وخسته کننده است.
صبورباش ودرکم کن.
یادت بیاوروقتی کوچک بودی مجبورمیشدم روزی چندبارلباسهایت عوض کنم.
برای سرگرمی یاخواباندنت مجبورمیشدم بارها وبارها داستانی رابرایت تعریف کنم....
وقتی نمی خواهم به حمام بروم مراسرزنش وشرمنده نکن.
وقتی بی خبرازپیشرفتهاودنیا امروزسوالاتی میکنم ,باتمسخر به من ننگر....
وقتی برای ادای کلمات یامطلبی حافظه ام یاری نمیکند فرصت بده عصبانی نشو.....
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند دستانت رابه من بده....همانگونه که تواولین قدمهایت رادرکنارمن برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگرنمیخواهم زنده بمانم ومیخواهم بمیرم عصبانی نشو...روزی خودمیفهمی....
ازاینکه درکنارت ومزاحمتوهستم خسته وعصبانی نشو....
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم.....
کمک کن تابانیرووشکیبایی تواین راه رابه پایان برسانم.....
فرزنددلبندم دوستت دارم