عسل نفس منو باباییعسل نفس منو بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

ثمره زندگیمون عسلی

بدون عنوان

1392/6/28 13:28
نویسنده : مامان پریناز
138 بازدید
اشتراک گذاری

فرزندم...

فرزندعزیزم:

آن زمان که مرا پیروازکارافتاده یافتی,

اگرهنگام غذاخوردن لباسهایم راکثیف کردم ویانتوانستم لباسهایم رابپوشم.

اگرصحبت هایم تکراری وخسته کننده است.

صبورباش ودرکم کن.

یادت بیاوروقتی کوچک بودی مجبورمیشدم روزی چندبارلباسهایت عوض کنم.

برای سرگرمی یاخواباندنت مجبورمیشدم بارها وبارها داستانی رابرایت تعریف کنم....

وقتی نمی خواهم به حمام بروم مراسرزنش وشرمنده نکن.

وقتی بی خبرازپیشرفتهاودنیا امروزسوالاتی میکنم ,باتمسخر به من ننگر....

وقتی برای ادای کلمات یامطلبی حافظه ام یاری نمیکند فرصت بده عصبانی نشو.....

وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند دستانت رابه من بده....همانگونه که تواولین قدمهایت رادرکنارمن برمیداشتی....

زمانی که میگویم دیگرنمیخواهم زنده بمانم ومیخواهم بمیرم عصبانی نشو...روزی خودمیفهمی....

ازاینکه درکنارت ومزاحمتوهستم خسته وعصبانی نشو....

یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم.....

کمک کن تابانیرووشکیبایی تواین راه رابه پایان برسانم.....

فرزنددلبندم دوستت  دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مینا
3 مهر 92 19:14
عسل جون همیشه از خوندن این مطلب اشکم درمیاد.عالیه
شکیبا همون ثمین جوجو
4 مهر 92 23:06
سلام خاله جون خاله جون زودتر بیاد تامامانت مارو دیوونه نکرد
سوگند
23 مهر 92 21:18
عزیزم چقدر خوشگل مینویسی امیدوارم حالت زودتر خوب بشه و بیای خونه و نینی نازتو بگیری بغلت
مامان نازنین
20 آبان 92 23:12
واااای خیلی قشنگ نوشتی عسل جووووووون اشک منم در اوووومد